سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون روز نهروان به کشتگان خوارج گذشت فرمود : ] بدا به حال شما ، آن که شما را فریفته گرداند زیانتان رساند . [ او را گفتند اى امیر مؤمنان که آنان را فریفت ؟ فرمود : ] شیطان گمراه کننده و نفس‏هاى به بدى فرمان دهنده ، آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه را براى نافرمانى‏شان بپرداخت ، به پیروز کردن‏شان وعده کرد و به آتششان درآورد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
تدریس
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :2
کل بازدید :41670
تعداد کل یاداشته ها : 30
103/8/26
6:9 ص

در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سالهای زیادی گذشته است.

آن زن گفت: رسول خدا در من تصرف کرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم.

متوکل، بزرگان و علما را جمع کرد و راه چاره خواست.

متوکل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟

گفتند: نه.

آنان به متوکل گفتند: هادی را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن کند.

امام حاضر شد و فرمود: این دروغگو است و زینب در فلان سال وفات کرده است.

متوکل پرسید: آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟

امام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است. تو این زن را به قفس درندگان بینداز تا معلوم شود که دروغ می گوید.

متوکل خواست او را در قفس بیندازد، او گفت: این آقا می خواهد مرا به کشتن بدهد، یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنان امام به متوکل پیشنهاد کردند که خود امام داخل قفس برود.

متوکل به امام عرض کرد: آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود.

وقتی امام داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام خوابیدند و امام آنها را نوازش کرد و با دست اشاره می کرد و هر شیری به کناری می رفت.

وزیر متوکل به او گفت: زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود.

متوکل از امام هادی (ع) خواست که بیرون بیاید و امام بیرون آمد.

امام فرمود: هر کس می گوید فرزند فاطمه (س) است داخل شود.

متوکل به آن زن گفت: داخل شو.

آن زن گفت: من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این کار وا داشت و مادر متوکل شفاعت کرد و آن زن از مرگ نجات یافت.

منابع:

- بحار الانوار ج 50 ص 149 ح 35 چاپ ایران.

-
منتهی الامال ج 2 ص 654 چاپ هجرت.

-
تاریخ‏ قم،ص:201-202. ;


  

فال حافظ